معنی گل شب بو

لغت نامه دهخدا

گل شب بو

گل شب بو. [گ ُ ل ِ ش َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گلی معروف که شبها بو دهد. (آنندراج):
هست در شام نمود دگران گیسو را
شب چو شد عطر شود بیش گل شب بو را.
حسین خالص (از آنندراج).


شب بو

شب بو. [ش َ] (اِ مرکب) شب انبوی. شب بوی. منثور. گلی که در شب بو میدهد و در روز بو ندارد و آن اقسام دارد. (فرهنگ نظام). گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که زینتی است و ارتفاعش بین 30 تا 70 سانتیمتر است و بسبب دارا بودن گلهای معطر و زیبا غالباً در باغچه ها کشت میشود برگهایش سبز روشن و گلش معطر و زرد و به الوان دیگر نیز میباشد. میوه اش خورجین و پوشیده از کرکهای کوتاه است. در این گیاه «آلکالوئیدی » به نام «کری ئین » و «گلوکزیدی » به نام «کرانتین » یافت میشود که به مقدار فراوان در دانه ٔ گیاه موجود است. دانه ٔ شب بو دارای روغنی است به مقدار زیاد که شامل اسیدهای: «اروسیک » و «لینولئیک » و «لینولنیک » میباشد. سابقاً در پزشکی این گیاه را در مورد سقط جنین بکار میبردند. شقاری. شمشم. خمخم. خیرو. خیری. شب بوی. توضیح آنکه بیخ شب بو را که به نام علف مریم نیز خوانده میشود، با این گیاه نباید اشتباه کرد. (فرهنگ فارسی معین). و نیز رجوع به گیاهشناسی گل گلاب ج 1 ص 207 شود.
- شب بوی انگلیسی، گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که آن راعلف سیر نیز گویند. ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر و قسمتهای تحتانی آن کمی کرک دارد. ریشه و برگ این گیاه اگر در بین انگشتان فشرده شود بوی سیر از آن استشمام میشود و در اکثر نقاط ایران میروید. سیرک. حشیشه القثوم. سیرج. صارمساق اوتی. (فرهنگ فارسی معین).
- شب بوی باغی، گیاهی است که آن را شب بوی سلطانی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین).
- شب بوی خانمی، گیاهی است که آن را شب بوی هراتی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شب بوی هراتی شود.
- شب بوی درختی، یا شب بوی سلطانی. (فرهنگ فارسی معین).
- شب بوی دریایی، گونه ای شب بو که دارای گلهای نسبتاً درشت بنفش قرمزرنگ است و تکثیرش بوسیله ٔ تخم به عمل می آید. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شب بوی سلطانی شود.
- شب بوی زرد، نوعی شب بو که دارای گل زرد است و بعلت زیبایی گلهایش بیشتر از انواع دیگر مورد توجه است. خیری اصفر. منثور اصفر. توضیح: منظور از گل خیری که در ضمن اشعار گویندگان ادوار مختلف پارسی زبان آمده، همین گل است زیرا گلهایش دارای رنگ طلایی و تلألؤ خاصی است. (فرهنگ فارسی معین).
- شب بوی سلطانی، گونه ای شب بو که دارای گلهای زرد یا بنفش است و برگهایش دانه یی میباشد و ارتفاعش بالغ بر یک متر میشود و پایا است. شب بوی باغی. شب بوی درختی. منثور بری. خیری اصفر. (فرهنگ فارسی معین).
- شب بوی هراتی، گونه ای شب بو که دارای برگهای دراز و گلهای خوشه یی ارغوانی است عطر گلهای این گونه شب بو از دیگر انواع بیشتر است. تکثیر این گیاه بوسیله ٔ پاجوش و گاهی بوسیله ٔ تخم است. منسور. منثور. منسوب. گل عروسان. گل عروسون. شب بوی خانمی. (فرهنگ فارسی معین).


شب گل

شب گل. [ش َ ب ِ گ ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رسم است که در موسم بهار دو ساعت قبل از صبح که وقت شکفتن گل است به سیر گلزار میروند. و در چراغ هدایت نوشته که شبهای ایام بهار را «شب گل » گویند. چرا که در ایام بهار تمام گلها بشکفد و مردم در آن ایام سیر کنند. (از بهار عجم) (آنندراج). شب مهتاب در فصل گل سرخ که مردم به گشت گلزار میروند. (فرهنگ نظام):
خط شبرنگ برون زان لب گل می آید
مژده ای باده پرستان شب گل می آید.
مفید بلخی.
عندلیبان چه بلا شور و فغانی دارند
بی تو بوی شب خون از شب گل می آید.
مفید بلخی.


بو

بو. مخفف بود و باشد و بوم وباشم. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج):
دلی دارم که درمانش نمی بو
نصیحت میکرم سودش نمی بو
ببادش میدهم نش می برد باد
بر آذر می نهم دودش نمی بو.
باباطاهر.
امید و آرزو. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). امید و طمع. کاشکی. شاید. (غیاث اللغات). امید. (رشیدی):
دعای من بتو بو که مستجاب شود
دعا کنم بتو بر بود که سگ گردی.
سوزنی.
پای نهم در عدم بو که بدست آورم
همنفسی تا کند درد دلم را دوا.
خاقانی.
کژ باخته ام بو که نمانم یک دست
هم ماندم و کژ باختنم سود نداشت.
خاقانی.
بپویم بو که درگنجم بکویت
بجویم بوکه دریابم جمالت.
خاقانی.
زآن همه شب یارب یارب کنم
بو که شبی جلوه ٔ آن شب کنم.
نظامی.
بو که بختت برکند زین کان عطا
ای شه فیروزچنگ درگشا.
مولوی.
بو که آن گوهر بدست او بود
جهد کن تا از تو او راضی شود.
مولوی.
بو که مصباحی فتد اندر میان
مستقل گشته ز نور آسمان.
مولوی.
پیشتر آ تا بگویم قصه ای
بو که یابی ازبیانم حصه ای.
مولوی.
عمر منست زلف تو بو که دراز بینمش
جان منست لعل تو بو که بلب رسانمش.
سعدی.
کردیم بسی جام لبالب خالی
تا بو که نهیم لب برآن لب حالی.
سعدی.
وآن همه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد.
سعدی.
بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی.
حافظ.
در خیال این همه لعبت بهوس می بازم
بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد.
حافظ.
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمرم.
حافظ.

فرهنگ فارسی هوشیار

شب بو

گلی که در شب بو میدهد و در روز بو ندارد

حل جدول

گل شب بو

هیری


گل شب

محبوبه


گل ناز بو

ضیمران

فرهنگ معین

شب بو

(~.) (اِمر.) گیاهی است از تیره صلبیان که زینتی است و به سبب دارا بودن گل های معطر و زیبا غالباً در باغچه ها کشت می شود. شب بوی، شقاری، شمشم، خمخم، خیرو، خیری نیز گفته می شود.

نام های ایرانی

شب بو

دخترانه، نام گلی است که شب هنگام باز می‌شود، گلی معطر و زینتی در رنگهای متفاوت

فرهنگ عمید

گل بو

آن‌که بوی خوش مانند بوی گل دارد،


شب بو

گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل‌هایی به رنگ‌های مختلف، شب‌انبوی، خیرو، خیری، هیری، زراوشان،

واژه پیشنهادی

فرهنگ پهلوی

شب بو

نام گلی است

فرهنگ گیاهان

معادل ابجد

گل شب بو

360

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری